آزار دادن پیغمبر توسط عایشه
اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذلک

 

اين مطلب در كتاب صحيح مسلم - چاپ دار طيبة - جلد ۲ - كتاب الطلاق - باب في الايلاء و اعتزال النساء - صفحه ۶۸۱ - حديث ۱۴۷۹ موجود مي باشد.

تصوير زير صفحه ۶۸۱ و حديث ۱۴۷۹ و جلد ۲ كتاب صحيح مسلم مي باشد.

 

 

 

ترجمه متون مشخص شده : عمر مي گويد رفتم نزد عايشه و گفتم اي دختر ابوبكر آيا كار تو به جايي رسيده است كه پيغمبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم را اذيت مي كني؟ پس عايشه به عمر گفت : اي پسر خطاب برو كه به تو ربطي ندارد. برو دخترت را ببين كه چه كار كرده است. عمر مي گويد رفتم نزد حفصه دخترم ، و به او گفتم : حفصه كار تو به اينجا رسيده كه پيغمبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم را اذيت مي كني؟ به خدا قسم خودت هم مي داني كه پيغمبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم تو را اصلا دوست ندارد و اگر من نبودم پيغمبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم تو را طلاق مي داد.

نتيجه : ۱ ـ از اين حديث به اعتراف خود عمر بن خطاب ثابت شد كه هم عايشه و هم حفصه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم را اذيت كرده اند.

۲ ـ طبق آيه قرآن كريم ( سوره احزاب آيه ۵۷ / ان الذين يوذون الله و رسوله لعنهم الله في الدنيا و الآخرة و اعد لهم عذاب مهينا / همانا هر كس كه خدا و رسولش را اذيت مي كند خداوند هم در اين دنيا و هم در آخرت او را لعنت مي كند و براي او آتشي خار كننده آماده كرده است. ) پس ثابت شد كه عايشه و حفصه هر دو اهل آتش هستند و خداوند آنها را لعنت كرده است ، پس هر دوي آنها اهل آتش هستند و ملعون در اين دنيا و آخرت.

۳ ـ آيا با وجود اين حديث و قرآن كريم ، باز هم عايشه ام المومنين مي باشد؟ آيا او با اذيت كردن رسول خدا كافر نمي باشد؟

 

 

-یکى از مواردى که صاحبان صحاح (غیر از ابن ماجة) متعرض آن شده‏اند این است که عایشه عمدا رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله را آزرد و همه مى‏دانیم که آزردن آن حضرت چه گناه بزرگى است و خداوند درباره کسانى که پیامبرش را مى‏آزارند چه فرموده است.(۱)

 

این برگ از زندگانى عایشه بسیار تأمل برانگیز است و سزاوار است که علماى اهل سنت بیشتر در آن بیندیشند و نگویند که عایشه در بهشت و در کنار رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به سر خواهد برد.

در نقل این داستان اختلافات و مطالب غیر صحیحى نیز وجود دارد که ما پس از نقل آن از صحاح سته به آنچه که لازم دیده‏ایم تذکر خواهیم داد.

اینان در حدیثى طولانى نوشته‏اند که ابن عباس مترصد بود تا شرایطى حاصل شود که از عمر درباره آن دو زن از همسران پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله که قرآن اینگونه به آنها خطاب مى‏فرماید: «إِنْ تَتُوبا إِلَى اللّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُکُما…»؛(۲) بپرسد. مى‏گوید: در سفر حجى که با او بودم توانستم آن را مطرح کنم «فقلت یا أمیر المؤمنین من المرأتان من ازواج النبى صلى‏الله‏علیه‏و‏سلم اللتان قال لهما… فقال: واعجبا لک یابن عباس! عایشة و حفصة…» آنگاه عمر در ادامه براى ابن عباس جریان قهر کردن پیامبر از همسرانش را شرح مى‏دهد و مى‏گوید: که حضرتش به مشربه (ام ابراهیم) رفت و قسم خورد که یکماه از همسرانش جدا شود و چون بعد از ۲۹ روز نزد عایشه رفت به او گفت: تو قسم خوردى که یک ماه قهر کنى اکنون ۲۹ روز شده و من شمردم (یعنى زود آمدى!) فرمود: ماه ۲۹ روز است. آنگاه عمر خود مى‏گوید که آن ماه ۲۹ روز بود.

از بعض از روایات باب فهمیده مى‏شود که عمر در این مدت نمى‏دانست که پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله کجا بود و از علت آن نیز با خبر نبود.

اینکه چرا رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله یکماه از زنهایش قهر کرد مطلبى است که نیاز به دقت و مطالعه بیشترى دارد؛ چه آنکه معنى ندارد که عایشه و حفصه علیه آن حضرت تبانى کنند و حضرتش از همه زنهایش قهر کند ولذا مى‏بینیم که در بعض از روایات آمده است که پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله با بعض از همسرانش قهر کرد و چون آن بعض «عایشه و حفصه» بودند که آن بزرگوار را اذیت کردند، اینان سعى کردند با صراحت اسم آن دو را نیاورند.

حال باید دید که چرا رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله از آن دو نفر قهر کرد، آیا مطلب همان است که صاحبان صحاح نوشته‏اند؟ یا

(۱) ر ک: سوره توبه، آیه ۶۱٫(۲) سوره تحریم، آیه ۴، یعنى اگر شما دو نفر توبه کردید (که البته خدا آمرزنده است) و بدانید که قلوب شما (به باطل) متمایل شده است و… .

(۲۷)

آنکه آنان خود نیز در این امر اختلاف دارند. در جائى مى‏گویند که علت آن مسأله شربت عسل بوده است و در این موضوع نیز روایات باب، متفاوت است و اگر مطابق قول اهل سنت که همه آنها را صحیح مى‏دانند ما نیز صحیح بدانیم باید گفت که این امر چند بار تکرار شده است. دقت کنید:

«عن عایشة قالت: کان رسول اللّه صلى‏الله‏علیه‏و‏سلم یشرب عسلا عند زینب ابنة جحش ویمکث عندها فواطیت انا و حفصة عن أیتنا دخل علیها فلتقل له أکلت مغافیر انى أجد منک ریح مغافیر قال: لا ولکنى کنت أشرب عسلا عند زینب…» از عبارتى که عایشه نقل مى‏کند چنین برمى‏آید که رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله همیشه نزد زینب شربت عسل مى‏خورد و عایشه و حفصه تبانى کردند که به آن حضرت بگویند دهنت بوى بد مى‏دهد.

در روایتى دیگر عایشه مى‏گوید: رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله شیرینیجات و مخصوصا عسل را دوست داشت: «کان رسول اللّه صلى‏الله‏علیه‏و‏آله یحب العسل والحلواء…» هرگاه که از نماز عصر برمى‏گشت بر زنهایش وارد مى‏شد (به هر کدام سرى مى‏زد) یک روز وارد بر حفصه شد و بیشتر از معمول توقف کرد من حسادتم گل کرد علت آن را جویا شدم فهمیدم زنى از قوم او ظرف عسلى به او هدیه داد و او شربت عسلى درست کرد و به پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله داد. من با خود گفتم: به خدا قسم حیله‏اى مى‏اندیشم؛ به سوده و صفیه گفتم: وقتى رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نزد شما آمد هر یک بگوئید دهنت بو مى‏دهد آیا مغافیر خوردى؟ او مى‏گوید: نه. بگوئید پس این بوى بد چیست که مى‏شنویم؟ او خواهد گفت که نزد حفصه شربت عسل خوردم بگوئید لابد زنبورش از گیاه عرفط مکیده است؛ من هم همین را مى‏گویم آن سه چنین کردند و سوده مى‏گوید که من از ترس تو آن را گفتم! و چون مجددا نزد حفصه رفت گفت: آیا از آن شربت بدهم؟ فرمود: نه. سودة به عایشه مى‏گوید: «واللّه لقد حرمناه قلت لها أسکتى» یعنى: به خدا قسم ما باعث شدیم که او را از خوردن شربت عسل محروم کردیم عایشه مى‏گوید که به او گفتم: ساکت!(۱)

گوئیا این عمل که نزد سوده گران آمد نزد عایشه چیز مهمى نبود!

از این دو روایت بر مى‏آید که جریان شربت عسل حداقل دو بار واقع شد. بنابراین قول عمر که قهر کردن حضرت از همسران را به این موضوع نسبت مى‏دهد و بعض از مفسرین نیز آن را نقل مى‏کنند صحیح نیست، چه آنکه در یکى از

(۱) عبارت متن چنین است: «عن عایشه قالت: کان رسول اللّه صلى‏الله‏علیه‏و‏سلم یحب العسل و الحلواء وکان اذا انصرف من العصر دخل على نسائه فیدنو من احداهن فدخل على حفصه بنت عمر فاحتبس اکثر ما یحتبس فغرت فسألت عن ذلک فقیل لى اهدت لها امرأة من قومها عکة من عسل فسقت النبى صلى‏الله‏علیه‏و‏سلم منه شربة. فقلت: أما واللّه لنحتالن له فقلت لسودة بنت زمعة انّه سیدنو منک فاذا دنا منک فقولى أکلت مغافیر فانه سیقول لک لا فقولى له ما هذه الریح التى أجد منک فانه سیقول لک سقتنى حفصة شربة عسل فقولى له جرست نحله العرفط وسأقول ذلک وقولى أنت یا صفیة ذاک قالت تقول سودة فواللّه ما هو إلاّ أن قام على الباب فأردت أن أبادیه بما أمرتنى به فرقا منک فلما دنا منها قالت له سودة: یا رسول اللّه! أکلت مغافیر؟ قال: لا. قالت فما هذه الریح التى أجد منک..» در دنباله آن مى‏گوید: سپس نزد من آمد و آنگاه نزد صفیة رفت… تا آخر.

 

مغافیر، صمغ گیاه عرفط است که بوى بدى دارد و چون رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله – طبق آنچه که در صحاح و در ضمن همین روایات آمده است – از اینکه به او بگویند دهنت بوى بد مى‏دهد ناراحت بود. عایشه دست به چنین نیرنگى زد و چند نفر دیگر را نیز بدان آلوده ساخت.

الف – صحیح بخارى، ج ۷، ص ۵۶ و ۵۷، کتاب الطلاق، باب لم تحرم ما احل اللّه لک، و ج ۸، ص ۱۷۵، کتاب الایمان والنذور، باب إذا حرم طعامه و…، وج ۹ ص ۳۳، کتاب الاکراه، باب ما یکره من احتیال المرأة مع الزوج و… .

ب – صحیح مسلم، ج ۲، ص ۱۱۰۰ به بعد کتاب الطلاق، باب ۳، ح ۲۰ و ۲۱٫

ج – سنن أبی داود، ج ۳، ص ۳۳۵، کتاب الاشربة، باب فی شراب العسل، ح ۳۷۱۴ و ۳۷۱۵٫

د – سنن نسائى، ج ۶، ص ۱۵۲، کتاب الطلاق، باب ۱۷، ح ۳۴۱۸، و ج ۷، ص ۱۵، کتاب الایمان والنذور، باب ۱۹، ح ۳۸۰۰، وص ۷۴، کتاب عشرة النساء، باب ۴، ح ۳۹۶۴٫

(۲۸)

دو واقعه حفصه نقشى نداشت بلکه عایشه و سودة و صفیة بازیگران صحنه ایذاء رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بودند.

سؤال دیگرى که در اینجا مطرح است اینکه آیا رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به قول عایشه و حفصه یا غیر آنها مى‏پندارد که شربت عسل دهن را بد بو کرده و آن را بر خود حرام مى‏کند؟ آیا شامه آن حضرت غیر طبیعى بود؟! هر انسان عاقلى که خود را در همان شرایط قرار دهد مى‏فهمد که این برخورد زنها غیر طبیعى بوده و با هم تبانى کرده‏اند، چگونه ممکن است که آن حضرت با آن عقل و کیاست آن را نفهمد؟! از اینها گذشته آیات سوره تحریم مى‏رساند که رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به بعض از همسرانش رازى گفت و نخواست که دیگرى آن را بداند ولى او آن را برملا کرد. آیا اینکه فرموده باشد من دیگر شربت عسل نمى‏خورم سرى بود از اسرار که نباید کسى بداند؟ و آیا سزاوار است که به خاطر این مسأله از آن دو (یا همه همسران) یک ماه قهر کند؟ نکته دیگر آنکه در این روایتها نیامده که آن حضرت قسم خورده باشد تا خداوند بفرماید: «قَدْ فَرَضَ اللّهُ تَحِلَّةَ أَیْمانِکُمْ…»(۱). اینان که قهر کردن پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله را مربوط به شربت عسل مى‏دانند به این روایت از صحیح مسلم(۲) توجه ندارند که این واقعه قبل از آن بود که دستور حجاب نازل شود در حالى که مى‏گویند آن حضرت شربت عسل را نزد زینب خورد و عایشه و حفصه تبانى کردند و لذا ضمیر تثنیه در آیه را به عایشه و حفصه برمى گردانند یعنى مراد از آیه آن دو نفر مى‏باشند که در جریان شربت عسل، پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله را آزردند و از طرفى مى‏گویند که آیه حجاب در جریان ازدواج آن حضرت با زینب نازل شد. بنابراین باید گفت که یا آنچه که از عمر گفته‏اند صحیح نیست یا روایت مسلم که آن را قبل از نزول حجاب مى‏داند غلط است و یا اصولا آیات تحریم مربوط به شربت عسل نیست. در حالیکه همه اینها در صحاح موجود است! دیگر از مطالبى که مى‏گویند این است که وقتى رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بعد از ۲۹ روز برگشت، آیه تخییر نازل شد(۳) و ابتدا آن را بر عایشه خواند و از او خواست که در این امر تعجیل نکند و با پدر و مادرش مشورت کند. معلوم مى‏شود که مادرش در آن تاریخ زنده بود. اینان در تاریخ وفات مادر عایشه گفته‏اند که یا در سال چهارم و یا پنجم و یا ششم از دنیا رفته است. بنابراین باید نزول آیات تخییر قبل از این سالها بوده باشد. در حالى که یکى از راویان قصه قهر کردن پیامبر، ابن عباس است که مى‏گوید: من داخل مسجد شدم و دیدم که مسجد پر از جمعیت است(۴). او نیز چنانچه مى‏دانیم همراه پدرش اندکى قبل از فتح مکه یعنى سال هشتم هجرى به مدینه آمد. بنابراین یا روایاتى که مى‏گوید پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به عایشه گفت با پدر و مادرت مشورت کن صحیح نیست و یا روایت ابن عباس. یکى از مطالبى که در ضمن این روایات باید بدان توجه کرد این است که مى‏گویند عایشه و حفصه علیه رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله تبانى کردند و آن حضرت از همسرانش به مدت یک ماه قهر کرد! این داستان ما را به یاد ضرب المثل معروف مى‏اندازد که:

 «گنه کرد در بلخ آهنگرى  به شوشتر زدند گردن مسگرى»!

کدام عاقل مى‏تواند آن را بپذیرد؟ به این روایت دقت کنید:

(۱) سوره تحریم، آیه ۲٫ یعنى خداوند راه گشودن قسم را آموخت.(۲) کتاب الطلاق، ح ۳۰٫

(۳) سوره احزاب، آیات ۲۸ و ۲۹، در این دو آیه خداوند به همسران پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مى‏فرماید اگر شما دنیا را مى‏خواهید بیایید تا با خوشى طلاقتان دهم و اگر آخرت را مى‏خواهید خداوند براى خوبهایتان پاداشى بزرگ فراهم کرده است.

(۴) الف – صحیح بخارى، ج ۷، ص ۴۱، کتاب النکاح، باب هجرة النبى صلى‏الله‏علیه‏و‏سلم نساءه… .

ب – سنن نسائى، ج ۶، ص ۱۶۶، کتاب الطلاق، باب الایلاء (باب ۳۲)، ح ۳۴۵۲٫

(۲۹)

«جابر بن عبد اللّه مى‏گوید: ابوبکر اجازه خواست که بر رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله وارد شود. مردم را دید که در خانه آن حضرت نشسته و به کسى اجازه ورود داده نمى‏شود. به ابوبکر و بعد از او به عمر اجازه داده شد. پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله را دیدند که نشسته و همسرانش اطراف آن حضرت آرام و بى صدا نشسته‏اند. عمر گفت: سخنى مى‏گویم که پیامبر را بخندانم، گفت: یا رسول اللّه! دختر خارجة (همسر عمر) از من نفقه خواست، برخاستم و گردنش را کوبیدم! پیامبر خندید و فرمود: «هن حولى کماترى یسألننى النفقة» (مى‏بینى که اینان اطرافم جمع شدند و از من نفقه مى‏خواهند). ابوبکر برخاست و گردن عایشه را کوبید و عمر گردن حفصه را و به آندو گفتند: چیزى از رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مى‏خواهید که ندارد! گفتند: به خدا قسم ما از او چیزى که ندارد طلب نمى‏کنیم. سپس از آنها یکماه دورى گزید آنگاه آیه تخییر (پاورقى ۵۴) نازل شد…».(۱)

امیدواریم علماى اهل سنت بتوانند به ما جواب بدهند که آیا علت قهر کردن پیامبر از همسرانش به خاطر شربت عسل بود یا به علت نفقه خواستن؟ دیگر آنکه وقتى آنان گفتند که ما چیزى را که رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ندارد از او نمى‏خواهیم، قهر کردن وجهى نداشت! در هر حال این روایت هم نتوانست مشکل را حل کند و فقط این نکته را به ما آموخت که همه همسران در این ناراحتى پیامبر نقش داشتند و نه عایشه و حفصه.

«عن أم سلمة أن النبى صلى‏الله‏علیه‏و‏سلم حلف لا یدخل على بعض اهله شهرا…»(۲).

ام سلمة مى‏گوید که رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله قسم خورد که با بعض از همسرانش یک ماه قهر کند. این روایت با روایاتى که قهر کردن را به همه همسران نسبت مى‏دهد همخوانى ندارد و با توجه به آیات سوره تحریم که دو نفر از آنان پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله را آزردند و عمر در حدیثى طولانى آن دو را معرفى کرده و مى‏گوید که آن دو عایشه و حفصه بودند، معلوم مى‏شود که روایت فوق صحیح است. اما علت قهر کردن بیان نشده است و روایات مربوط به شربت عسل متعرض قسم خوردن آن حضرت نمى‏باشد؛ بنابراین باید قضیه چیز دیگرى باشد. حال بى مناسبت نمى‏دانیم که اشاره‏اى داشته باشیم به روایاتى که عمر در ضمن نقل جریانى طولانى، عایشه و حفصه را مصداق آیات سوره تحریم مى‏داند، و نیز بد نیست بدانید که عمر در ضمن این داستان در جائى مى‏گوید که ناراحتى پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بدین جهت بود که همسرانش از او تقاضاهائى داشتند که سزاوار آن نبودند و لذا خود نزد حفصه رفت و به او پرخاش کرده و گفت: «لا تستکثرى على رسول اللّه صلى‏الله‏علیه‏و‏سلم ولا تراجعیه فی شى‏ء ولا تهجریه واسألنى ما بدالک و…» یعنى اینقدر از آن حضرت خواسته‏هاى بى مورد نداشته باش و با او قهر نکن و اگر چیزى خواستى از من بخواه. در جائى دیگر وقتى عمر به همسرش اعتراضى مى‏کند در پاسخ مى‏گوید: «قالت تقول هذا لى وابنتک تؤذى النبى صلى‏الله‏علیه‏و‏سلم فأتیت حفصة… فأتیت أم سلمة فقلت لها فقالت أعجب منک یا عمر قد دخلت فی أمورنا فلم یبق إلاّ أن تدخل بین رسول اللّه صلى‏الله‏علیه‏و‏سلم و ازواجه…».

همسر عمر خطاب به عمر مى‏گوید: تو به من اعتراض مى‏کنى در حالیکه دخترت رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله را مى‏آزارد… عمر مى‏گوید: نزد ام سلمه رفتم او به من گفت: اى عمر از تو در عجبم. تو در کارهایمان دخالت مى‏کنى تا آنجا که بین

(۱) صحیح مسلم، ج ۲، ص ۱۱۰۴، کتاب الطلاق، باب ۴، ح ۲۹٫(۲) صحیح بخارى، ج ۷، ص ۴۱، کتاب النکاح، باب هجرة النبى صلى‏الله‏علیه‏و‏سلم نساءه… .

(۳۰)

رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و همسرانش هم وارد مى‏شوى! و در جاى دیگر عمر به حفصه مى‏گوید: «أ قد بلغ من شأنک أن تؤذى رسول اللّه صلى‏الله‏علیه‏و‏سلم ؟ واللّه لقد علمت أن رسول اللّه صلى‏الله‏علیه‏و‏سلم لا یحبک ولولا أنا لطلقک رسول اللّه صلى‏الله‏علیه‏و‏سلم ؛ فبکت أشد البکاء…» یعنى آیا کار تو به جائى رسید که رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله را مى‏آزارى؟ به خدا قسم خوب مى‏دانى که آن حضرت تو را دوست ندارد و اگر من نبودم تو را طلاق مى‏داد. حفصه به شدت گریست… عایشه نیز وقتى عمر به او گفت: «یا بنت أبی بکر أقد بلغ من شأنک أن تؤذى رسول اللّه صلى‏الله‏علیه‏و‏سلم ؟» یعنى اى دختر ابوبکر آیا کار تو به جائى رسید که رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله را مى‏آزارى؟ در جوابش گفت: «ما لى ولک یابن الخطاب؟ علیک بعیبتک» یعنى اى پسر خطاب تو را با من چکار برو دخترت را نصیحت کن… سپس عمر جریان ۲۹ روز در مشربه ماندن رسول خدا را تعریف کرده و نزول آیات ۴ و ۵ از سوره تحریم را که در بعض از روایات به عنوان «آیه تخییر!» بیان شده است، نقل مى‏کند(۱).

از مجموع همه روایاتى که عمر راوى آن مى‏باشد این نتیجه به دست مى‏آید که نزول آیات تحریم مربوط به شربت عسل نمى‏باشد.

در اینجا بد نیست به روایتى از صحیح مسلم توجه کنیم که آن را نمى‏توان جز به تعصبى خشک حمل کرد و آن اینکه او در اینجا بر خلاف همه روایات گذشته که آن دو زنى را که علیه رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله تبانى کردند عایشه و حفصه معرفى کرده‏اند مى‏نویسد: وقتى ابن عباس از عمر درباره آن دو زن پرسید گفت: حفصه و أم سلمة! «… قلت: شأن المرأتین؟ قال: حفصة وأم سلمة»(۲).

به نظر مى‏رسد که این روایت نیاز به بررسى نداشته باشد و نیز بد نیست که اهل سنت اندکى درباره احادیث صحاح اندیشیده و لااقل در صحت بعض از آنها تردید کنند، نه آنکه دربست همه آنها را صحیح بدانند، با آنکه اینگونه روایات در چنین کتابهاى مهمى فراوان دیده مى‏شود که صحیح نبودن آنها بر کسى پوشیده نیست.

حال که معلوم شد آیات تحریم مربوط به شربت عسل نیست و نیز روشن شد که آن دو زنى که عامل ایذاء رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بودند «عایشه و حفصه» مى‏باشند نوبت آن رسیده است که با استفاده از بقیه روایات صحاح، بدانیم که رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله چه چیزى را بر خود حرام کرد.

در پاورقى صحیح مسلم در ذیل روایت ۲۰ از باب سوم کتاب الطلاق آمده است:

«… وفی کتب الفقه أنها نزلت فی تحریم ماریة… فقالت عایشه: فی قصة عسل. وعن زید بن اسلم أنها نزلت فی تحریم ماریة، جاریته، وحلفه أن لایطأها…» خلاصه ترجمه اینکه فقهاى اهل سنت سبب نزول آیه تحریم را در مورد این مى‏دانند که رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله قسم خورد که دیگر با کنیزش «ماریه» (مادر ابراهیم، پسر رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله که در کودکى از دنیا رفت) نزدیک نشود. این روایت از زید بن اسلم است گر چه عایشه آن را در مورد قصه عسل مى‏داند… .

(۱) این داستان طولانى را که در بعض از روایات صحاح خلاصه آن را مى‏بینیم، در کتابهاى زیر بجوئید:الف – صحیح بخارى، ج ۳، ص ۷ – ۱۷۴، باب فی المظالم والغصب، باب فی الغرفة والعلیة…، و ج ۷، ص ۸ – ۳۶، کتاب النکاح، باب موعظة الرجل ابنته لحال زوجها، و ص ۱۹۶، کتاب اللباس، باب ما کان النبى صلى‏الله‏علیه‏و‏سلم یتجوز من اللباس والبسط.

ب – صحیح مسلم، ج ۲، ص ۱۱۰۸، به بعد، کتاب الطلاق، باب ۵، ح ۳۰ و ۳۱ و ۳۳ و ۳۴٫

ج – سنن ترمذی، ج ۵، ص ۴ – ۳۹۱، تفسیر سوره تحریم، ح ۳۳۱۸٫

د – سنن نسائى، ج ۴، ص ۱۴۰، کتاب الصیام، باب ۱۴، ح ۲۱۲۸٫

(۲) ج ۲ صحیح، ص ۱۱۱۰، کتاب الطلاق، ح ۳۲٫

(۳۱)

علت آنکه فقهاى اهل سنت روایت زید بن اسلم را گرفته و روایت عایشه را رها کردند ممکن است این باشد که اینان دیدند در جریان شربت عسل، رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله قسم به نخوردن آن نخورد؛ بر خلاف جریان ماریه. از آیه قرآن نیز – چنانچه گذشت – بر مى‏آید که آن حضرت قسم خورد. گذشته از این، روایتهاى زیر نیز بیانگر صحت قول فقها مى‏باشد:

۱ – «… عن ابن عباس قال: أتاه رجل فقال: إنى جعلت امرأتى علىّ حراما قال: کذبت لیست علیک بحرام. ثمّ تلا هذه الأیة: «یا اَیُّهَا النَّبِىُّ لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللّهُ لَکَ»(۱).

مردى نزد ابن عباس آمد و گفت: من زنم را بر خودم حرام کردم؛ گفت: دروغ گفتى، او بر تو حرام نیست. سپس این آیه را خواند: «اى پیامبر! چرا آنچه را که خدا برایت حلال کرده است بر خود حرام مى‏کنى (و مى‏خواهى که بدینوسیله رضایت همسرانت را به دست بیاورى) »… .

گر چه «سندى» در شرح آن مى‏نویسد که ظاهر این روایت مى‏رساند که این آیه در مورد تحریم همسر است ولى باید گفت که این روایت تقریبا نص در آن است نه آنکه ظاهرا چنین باشد(۲).

۲ – «… عن أنس: أن رسول اللّه صلى‏الله‏علیه‏و‏سلم کانت له أمة یطؤها فلم تزل به عایشة و حفصه حتى حرمها على نفسه فأنزل اللّه عزوجل «یا ایها النبى لم تحرم ما أحل اللّه لک…»(۳).

انس مى‏گوید که رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله کنیزى داشت که با او جمع مى‏شد و عایشه و حفصه کارى کردند که حضرتش او را بر خود حرام کرد و خداوند آیات سوره تحریم را نازل کرد.

۳ – عن ابن عباس «… قال: اذا حرم الرجل علیه امرأته فهى یمین یکفرها وقال: «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی رَسُولِ اللّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»(۴). ابن عباس مى‏گوید: اگر مردى زنش را بر خود حرام نمود با دادن کفاره قسم، بر او حلال مى‏شود سپس این آیه را خواند: «تحقیقا در رفتار رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله براى شما الگوى خوبى است». این روایت نیز مى‏رساند که تحریم همسر به پیروى از آنچه که از رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله دیده شد باعث حرمت نمى‏شود و باید کفاره دهد و شکى نیست که رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله هیچ همسرى را بر خود حرام نکرد مگر آنچه که درباره «ماریه» وارد شده و آن نیز به خاطر عایشه و حفصه بوده است.

روایت فوق که از صحیحین نقل شده و روایت قبل از آن از صحیح مسلم که خلاصه‏تر از این مى‏باشد و نیز روایت شماره ۱ که از سنن نسائى نقل کردیم هر سه از سعید بن جبیر و او از ابن عباس نقل شده است إلاّ اینکه نسائى آن را

(۱) سنن نسائى، ج ۶، ص ۱۵۱، کتاب الطلاق، باب ۱۶، ح ۳۴۱۷٫(۲) فرق بین «نص» و «ظاهر» گر چه بر اهل فن پوشیده نیست ولى براى روشن شدن بعض اذهان مى‏گوئیم که اگر کلامى «نص» در موضوعى باشد دیگر نمى‏توان آن را جور دیگرى توجیه کرد و اگر «ظاهر» در امرى باشد ممکن است ادعاى خلاف آن نمود. مثل آنکه از کسى بپرسند کجا بودى و او جواب دهد «به حج رفته بودم»؛ ظاهر جواب او مى‏رساند که امسال به حج مشرف بود و اگر کسى بگوید که من تو را در ایام حج در وطنت دیدم او مى‏تواند بگوید که منظورم سالهاى قبل بوده است نه امسال. ولى اگر بگوید «امسال حج خانه خدا به جا آوردم» دیگر قابل توجیه نیست. البته این به عنوان مثال است و ممکن است خوانندگان محترم مثالهاى دیگرى در نظرشان باشد.

(۳) همان، ج ۷، ص ۷۴، کتاب عشرة النساء، باب الغیرة (باب ۴)، ح ۳۹۶۵٫

(۴) الف – صحیح بخارى، ج ۷، ص ۵۶، کتاب الطلاق، باب لم تحرّم ما أحلّ اللّه لک.

ب – صحیح مسلم، ج ۲، ص ۱۱۰۰، کتاب الطلاق، باب ۳، ح ۱۹٫

(۳۲)

روشن‏تر نقل کرده و بخارى و مسلم آن را به نحوى که گذشت. از مجموع روایات این قسمت از بحث، چنین برمى‏آید که عایشه و حفصه چگونه رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله را مى‏آزردند و چه اندازه آن حضرت از آندو ناراحت بود و نیز روشن گردید که چگونه صاحبان صحاح، در تحریف بعض وقایع کوشیدند و تا چه اندازه در نقل حدیث، امانت دارى کردند! باز هم بگویند که عایشه در قیامت کنار رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به سر مى‏برد! و یا بگویند صحابه همه عادلند! آیا این همسرانند که به قول بعض از جهال اهل سنت مشمول آیه تطهیر مى‏باشند؟ آیا مثل حفصه که رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله را به خشم آورده و با حضرتش قهر مى‏کند و به قول مادرش، آن حضرت را اذیت مى‏کند، تا آنجا که رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله با آن همه حلم و صبرش او را طلاق داده و سپس رجوع مى‏کند؟(۱)

آیا زینب که وقتى رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به او دستورى مى‏دهد، نافرمانى کرده و حضرتش نزدیک به ۳ ماه از او قهر مى‏کند؟

جریان مطابق نقل أبو داود چنین است که شتر صفیه مریض شد و او نیاز به آن داشت و زینب شترى اضافه داشت، رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به زینب گفت: شترت را به صفیه بده گفت: من به این یهودى شترى بدهم؟! رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در غضب شد و ذیحجة و محرم و قسمتى از صفر با او قهر بود(۲).

آیا او که علاوه بر نافرمانى، به مسلمانى تهمت زده و او را یهودى خطاب مى‏کند؟ آیا عایشه با آن حسادتهایش و با آن اذیتهایش و آنچه که باز هم خواهیم دید؟ آیا سوده… و آیا صفیه… و آیا و آیا…؟!

ابن أبی الحدید نیز در ج ۴ شرح نهج البلاغه ص ۶۶ با اشاره نزدیک به صریح، آن را مربوط به تحریم ماریه مى‏داند. دقت کنید:

«ولو لم یکن إلاّ قصة ماریة و ما جرى بین رسول اللّه صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و بین تینک الامرأتین من الاحوال و الاقوال حتى أنزل فیهما قرآن یتلى فی المحاریب ویکتب فی المصاحف…». یعنى: اگر نبود مگر قصه ماریه و آنچه که بین رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و آن دو زن (مراد او عایشه و حفصه است) از حالات مختلف و گفتار گوناگون، تا آنجا که درباره آن دو نفر آیاتى از قرآن نازل شد که خوانده و نوشته مى‏شود… پس از آن، آیات سوره تحریم را درباره آنها و در مورد حسادت آن دو نسبت به ماریه مى‏داند


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








تاریخ: چهار شنبه 18 بهمن 1390برچسب:,
ارسال توسط س.ع.م