هدف از بعثت پیامبر
اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذلک

 آنچه مسلم است در تاريخ اسلام نخستين فردي كه به بيان فلسفه بعثت مي‌پردازد خود پيامبر گرامي اسلام(ص) است چكيده

اين تحقيق راجع به ضرورت بعثت و هدايت انبياء الهي است. اهداف و مسأله مورد بحث اين تحقيق اثبات نياز بشر به برنامه‌اي براي زندگي، اثبات اينكه بشر خودش نمي‌تواند برنامه زندگي خودش را تهيه كند، اثبات اينكه آفريننده بشر مي‌بايد براي بشر كه در اثر اشتباه خود از سعادت دور مي‌شود و به هدف خلقت كه رسيدن به كمال است نائل نمي‌شود، ناچار بايد راهنمايي داشته باشد.

از آنجا كه هر آفريننده‌اي نسبت به ديگران به آفريده‌ي خود احاطه كامل دارد، خالق بشر نيز؛ نيازهاي بشر را بهتر از سايرين مي‌داند و چون مقام الوهيت خالق بشر متعالي است كه رابطه مستقيم با او قابل تصور نيست، ناچار بايد واسطه‌هايي بين خالق و مخلوق باشد تا پيامهاي او را برسانند. تا اين واسطه‌ها فاصله‌ي انسان براي رسيدن به سعادت خويشتن را كم كنند و سريع‌تر به سرمنزل مقصود برسد.

اين واسطه‌ها همان پيامبران الهي‌اند و پيامهايي كه دريافت مي‌كنند وحي نام دارد.

 

 

 

پيشينه

آنچه مسلم است در تاريخ اسلام نخستين فردي كه به بيان فلسفه بعثت مي‌پردازد خود پيامبر گرامي اسلام(ص) است. كه بارها در سخنان خود مي‌فرمودند:

«همانا برانگيخته شدم براي تمام كردن مكارم و خوبي‌هاي اخلاق» البته اين بخشي از  اهداف بعثت پيامبر گرامي صلی الله علیه و آله است و دومين فردي كه به بيان اين مساله پرداخته اميرالمؤمنين(ع) است كه در جاي‌جاي نهج‌البلاغه به بعثت پيامبران و از جمله پيامبر اكرم(ص) اشاره شده است.

 

روش تحقيق

پژوهشگر در اين تحقيق از روش كتابخانه‌اي استفاده كرده و چون كوچكتر از آن هستم كه نظريه‌اي در اين خصوص داشته باشم از نظر بزرگان و عالمان دين كمك گرفته‌ام تا بتوانم ضرورت بعثت پيامبران الهي را از زبان قرآن كريم و ديگر منابع اثبات كنم.

 

علل بعثت از ديدگاه قرآن كريم

در اين قسمت از بحث به علل بعثت مناديان نور و هدايت از ديدگاه قرآن كريم، سرچشمه زلال وحي اشاره مي‌كنيم. ابتدا آيات مورد بحث را به هفت قسمت تقسيم مي‌كنيم كه هر كدام شامل چند آيه مي‌باشد و سپس هر كدام را توضيح مي‌دهيم.

فهرست آيات مورد بحث

1- تثبيت و تكميل توحيد

2- رفع اختلاف‌ها

3- فصل خصومت‌ها

4- اجراي قسط در جامعه بشري

5- تزكيه و تعديل غرايز

6- تعليم كتاب و حكمت

7- اتمام حجت بر بندگان

 

تثبيت توحيد و يكتاپرستي

هدف از آفرينش انسان آشنايي او با مبدأ و معاد است و انسان فاقد معرفت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌، يك انسان ناقص است كه در حد حيوان توقف نموده است. موجودات ديگر مانند نبات و حيوان در پرتو غرايز به كمال خود مي‌رسند ولي انسان به اينكه با دو قوه نيرومند به نام فطرت و عقل مجهز است نمي‌تواند از طريق اين دو ابزار به كمال مطلوب خود برسد و گواه آن تاريخ طولاني بشر است كه پيوسته در منجلاب انحراف از توحيد و معرفت حق دست و پا زده و هنوز هم متجاوز از يك ميليارد انسان با پرستش بت‌هاي گوناگون از جماد و حيوان دست به گريبان هستند و ما اكنون در هند (موزه مذاهب) ميليون‌ها انسان را مي‌بينيم كه به جاي خداوند، گاو را مي‌پرستند و هنوز در كشور صنعتي ژاپن براي هر رويداد و حادثه‌اي پيكره‌اي وجود دارد كه آن حادثه را به آن نسبت مي‌دهند.

بنابراين لازم است در هر عصر و زماني كه بشر قابليت پذيرش دعوت‌هاي الهي را داشته است، پيامبراني برانگيخته شوند كه آنان را با اين هدف به كمال انسان كه در آن نهفته است آشنا سازند. و در غير اين صورت هدف آفرينش جامه عمل نپوشيده و انسان به آمال خود نرسيده است. يك رشته آيات قرآني به روشني بر چنين انگيزه‌اي دلالت دارند كه برخي را در اينجا ذكر مي‌كنيم:

1- «و لقد بعثنا في كل امه رسولاً ان اعبد والله و اجتنبوا الطاغوت فمنهم من هدي الله و منهم من حقت عليه الظلاله....» (نحل آيه 36)

(ما در هر امتي پيامبري برانگيختيم تا به آنان بگويد خدا را بپرستيد و از پرستش غير خدا- طاغوت – خودداري كنيد. گروهي هدايت يافتند و گروه ديگر – از طريق عناد و لجاج – شايسته گمراهي و ضلالت شدند.)

2- « والي مدين اخاهم شعيبا فقال يا قوم اعبدوالله و ارجو اليوم الآخر»(عنكبوت / 36)

(و به سوي اهل مدين فرستاديم برادرشان شعيب را پس به امت خود گفت: خدا را بپرستيد و به روز قيامت اميدوار باشيد.)

و به همين مضمون است آيه 50 از سوره مباركه هود.

مجموع اين آيات گواهي مي‌دهند كه يكي از انگيزه‌هاي بعثت پيامبران آشنايي انسان با مبداء و معاد است، به گونه‌اي كه اگر اين گروه در ميان مردم نبودند، هدف ياد شده به ندرت جامه عمل به خود مي‌پوشيد. و با وجود اين تمدنها و پيشرفت‌هاي علمي، هنوز بشر دست از بت‌پرستي بر نداشته و يك ميليارد مسيحي، پيامبري به نام مسيح را خدا مي‌انگارند.

حال اگر چنين آموزگاران الهي در دل اجتماع مبعوث نمي‌شدند وضع بشر از نظر معاد چگونه بود؟

«تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل»

در سخنان پيامبر اكرم(ص)، و پيشوايان معصوم(ع) به چنين انگيزه‌اي از بعثت اشاره‌هايي شده است. اينك برخي را به عنوان توضيح اين انگيزه يادآور مي‌شويم.

پيامبر اكرم(ص) ضمن حديثي مي‌فرمايند:« ولا بعث الله نبياً ولا رسولاً حتي يستكمل العقل و يكون عقله افضل من جميع عقول امته» (خداوند هيچ پيامبر و رسولي را برنيانگيخت جز اين كه خردها را تكميل نمايد- عقول را به كمال رساند – و از اين نظر بايد خرد او از عقول امت وي بالاتر باشد.)

شكي نيست كه تثبيت يكتاپرستي در جامعه بشري از طريق بالابردن خردها و بينش‌ها صورت مي‌گيرد. انساني كه گوهر خود را نشناخته، در برابر سنگ و گل خضوع مي‌كند، ولي انسان‌هاي والا و خردمند كه سرچشمه هستي را به دست آورده‌اند، خالق اين اجسام را سپاس مي‌گويند.

اميرمؤمنان(ع) زمان بعثت پيامبر(ص) را تشريح مي‌كند كه چگونه مردم آن زمان در شناسايي خدا گرفتار چنگال جهل و ناداني بودند، و به جاي خدا چه موجوداتي را مي‌پرستيدند و يا اينكه خدا را به چه مخلوقاتي شبيه مي‌نمودند تا اينكه پيامبر(ص) براي اصلاح عقيده جامعه خود برانگيخته شد. چنان كه مي‌فرمايد:

«خداوند محمد(ص)، پيامبر خود برانگيخت تا وعده خود را انجام دهد و پيامبري را به وسيله او خاتمه ببخشد»، و مردم روي زمين در آن روز مذهب‌هاي گوناگون و بدعت‌هاي زياد و روش‌هاي مختلف داشتند. گروهي خدا را به مخلوق تشبيه مي‌كردند (براي او عضو و مكان قائل بودند.) برخي در نام‌هاي وي تصرف مي‌نمودند و گروهي به غير خدا اشاره مي‌كردند (بت‌ها را مي‌پرستيدند) آنان را از گمراهي به شاهراه توحيد هدايت كرد و از چنگال جهالت نجات داد.

در اين گفتار مسأله آسيب ديدن توحيد و گرايش‌هاي انحرافي در مردم، سبب و انگيزه‌ي اعزام پيامبر گرامي معرفي شده است تا وي بشر گمراه را از وادي شرك و الحاد به فضاي نوراني توحيد رهنمون گردد.

اميرمؤمنان باز در تشريح اين انگيزه مي‌فرمايد:

«پيامبران را برانگيخت تا آنچه را كه بندگان خدا درباره توحيد و صفات خدا نمي‌دانند فرا گيرند و به ربوبيت و پروردگاري و يگانگي وي پس از انكار ايمان آورند

رفع اختلافها

انگيزه ديگر براي بعثت پيامبران، رفع اختلاف و دو دستگي‌ها ميان بشر بوده است. پيامبران الهي با تعاليم و شرايع خود مبعوث گرديدند تا به اختلاف‌ها پايان بخشند، البته اين نوع تشريع درباره گروهي مؤثر است كه به آن مؤمن و معتقد باشند و اما گروهي كه متجاوز بر آنها حكومت مي‌كند، طبعاً به اختلاف دامن زده و آنرا تشديد خواهند كرد.

آيه ذيل به اين انگيزه اشاره كرده و مي‌فرمايند:

«كان الناس امه واحده فبعث الله النبيين مبشرين و انزل معهم الكتاب باالحق ليحكم بين الناس فيها اختلفوا فيه و مااختلف فيه الا الذين اوتوه من بعد ما جائتهم البينات بعياً بينهم فهدي الله الذين آمنوا لما اختلفوا فيه من الحق باذنه والله يهدي من يشاء الي صراط مستقيم.» (البقره / 213)

«مردم يك دسته بيش نبودند (و در ميان آنان اختلافي وجود نداشت و آنگاه كه در ميان آنان اختلاف پديد آمد) خدا پيامبران نويد دهنده و بيم دهنده خود را برانگيخت و همراه آنان كتاب را به حق فرو فرستاد تا در ميان مردم در آنچه كه اختلاف كرده بودند داوري كنند. (افراد مؤمن به داوري پيامبران گردن نهاده و آن را پذيرفتند) ولي گروهي از آنان پس از روشن شدن سيماي حقيقت، به خاطر فتنه‌گري و تجاوز به حقوق ديگران، اختلاف كردند. خدا به اذن و مشيت خود افراد باايمان را به حقيقت چيزي كه اختلاف كرده بودند، هدايت كرد. خدا هركس را كه بخواهد به صراط مستقيم هدايت مي‌كند

نكاتي از اين آيه استفاده مي‌شود كه در ذيل مطرح مي‌كنيم:

1- زماني وجود داشته كه مردم همگي، هماهنگ و هم فكر بوده‌اند(كان الناس امه واحده) اين جمله ناظر به دوران ابتدائي بشر است كه هنوز غرايز آنان كاملاً شكوفا نگشته و از نظر عقل و فكر تكامل نيافته بودند. آنگاه كه به مرور زمان از نظر انديشه و غريزه پا به تكامل نهادند و در ميان آنان طبقات مختلفي از نظر فكر و درك و يا ثروت و مال پديد آمد، آميزش چنين افرادي مختلف، بدون اختلاف و درگيري نبوده است. اينجا بود كه لازم شد در پرتو تعاليم الهي اين اختلاف رفع گردد. اين مطلب هرچند به صراحت در خود آيه وارد نشده است، ولي از اينكه جمله (فبعث الله النبيين) با «فاء‌ تفريغ» آمده است نشانه وجود چنين اختلافي پيش از برانگيختن پيامبران مي‌باشد. زيرا آنچه كه بعثت پيامبران را ايجاب مي‌كند، وحدت كلمه يا وحدت نظر نيست، بلكه اختلاف و دو دستگي مردم از جهات گوناگون مي‌باشد. گويي تقدير آيه چنين است:

(كان الناس امه واحده.... فاختلفوا .... فبعث الله النبيين)

گذشته از اين، جمله بعدي: (ليحكم بين الناس فيما اختلفوا فيه) گواه بر وجود چنين اختلاف قبل از بعثت پيامبران است.

ممكن است علت وحدت كلمه‌ي مردم، به خاطر كم بودن افراد نوع بشر كه به صورت پراكنده در نقاط مختلف زندگي مي‌كردند تصادم و نزاعي در ميان آن پيدا نمي‌شد، اما وقتي به زندگي دسته جمعي روي آوردند و مسأله تعاون و همكاري پيش آمد، طبعاً تضاد منافع پديد آمد و لازم شد كه با وضع قوانين و مقرراتي وظايف و حقوق افراد مشخص گردد تا افراد حق‌بين و واقع‌گرا به حق خويش قانع شده و از تعدي به حق ديگران خودداري كنند و متعديان نيز تحت پيگرد قانوني قرار گرفته مجازات شوند.

در هر حال قرآن از يك نوع وحدت ميان افراد بشر و سپس بروز اختلاف و نياز به بعثت پيامبران حكايت مي‌كند. حال ملاك اين وحدت و سرچشمه اختلاف چه بوده است؟

به صورت جزم شاهدي براي اين آيه نيست و آنچه گفته شد، احتمالي است كه دقت در مسير زندگي بشر را مي‌طلبد.

2- مشيت الهي ايجاب كرد كه بار ديگر وحدت حكمفرما گردد و اين امر جز با اعزام آموزگاران الهي امكان‌پذير نبود. آموزگاراني كه در حالي كه پاداش‌هاي الهي را نويد مي‌دادند، از عذاب او نيز سخن مي‌گفتند. چنانچه مي‌فرمايد: «فبعث الله النبيين مبشرين و منذرين».

3- برنامه تشريعي و تعليمي پيامبران را كتابي تشكيل مي‌داد كه مي‌توانست به هر نوع اختلاف و نزاع پايان بخشد و در حقيقت آنان از خود سخن نمي‌گفتند بلكه مدرك آنان همان كتابي بود كه همراه آنان فرستاده شد، چنانكه مي‌فرمايد: « انزل معهم الكتاب بالحق».

4- هدف از اعزام پيامبران رفع نزاع و اختلافي بود كه، به عللي در ميان آنان رشد كرده بود. چنانچه مي‌فرمايد: «ليحكم بين الناس فيما اختلفوا فيه».

5- انتظار مي‌رفت كه باوجود داوران الهي و آيين حق هر نوع نزاع و اختلاف ريشه‌كن شود و بشر به همان وحدت نخستين خود باز گردد ولي متأسفانه مردم در اينجا به دو گروه تقسيم شدند و در حقيقت اختلاف ديگري را پديد آورند. يعني در برنامه‌هاي ديني و تعاليم كتاب الهي كه براي ايجاد وحدت برافروختند، انسانهاي ناآگاه و بي‌خبر از تعاليم الهي نبودند، بلكه گروهي از عالمان به تعاليم ديني به خاطر روح بغي و تجاوز، به اختلاف دامن زدند. چنانچه مي‌فرمايد: « و ما اختلف فيه الا الذين اوتو من بعد ما جائتهم البينات بغياً بينهم» در اينجا از بيان نكته‌اي ناگزيرم و آن اين كه مقصود از كساني كه كتاب داده شده‌اند، چيست؟ آيا مطلق پيروان شرايع پيشين است كه داوري‌هاي خدا را نپذيرفتند و يا اينكه مقصود عالماني هستند كه سرو كار با كتاب الهي داشتند و حجت بر آنان تمام شده بود.

احتمال قريب به يقين اين است كه مقصود همان عالمان به كتاب باشد، زيرا افراد عادي و بي‌سواد و ناآگاه از كتاب نمي‌توانند مصداق «اوتوالكتاب» باشند و درباره آنان گفته شود «جائهم البينات» اين تعبيرها مناسب با كساني است كه با كتاب الهي سر و كار داشته و با بينات و دليل پيامبران روبه رو بودند. اما روح بغي و تجاوز انان را از حاكم قرار دادن كتاب خدا باز داشت.

به همين مضمون است آيه 119 از سوره آل عمران آنجا كه مي‌فرمايد:

«ان الذين عندالله الاسلام و ما اختلف الذين اوتوا الكتاب الا من بعد ماجائهم العلم بغياٌ بينهم و من يكفر بآيات الله فان الله سريع الحساب».

(دين مورد قبول در نزد خدا اسلام – تسليم در برابر دستورات خدا – است وافرادي كه كتاب داده نشده‌اند، اختلاف نكرده مگر پس از شناختن و آگاهي بر حقيقت، آن هم به خاطر تجاوز در ميان خود. و هركس به آيات الهي كفر ورزد خدا سريع الحساب است).

با مراجعه به آياتي كه در آنها جمله «اوتوالكتاب» يا «آتينا الكتاب» وارد شده است بطور قاطع مي‌توان گفت كه مقصود، مطلق انسانها اعم از دانا و نادان، عالم و جاهل نيست. بلكه مقصود طبقه دانشمند و به تعبير قرآن «احبار» و «رهبان» آنان است. كه با علم به حقيقت، در كتمان آن اصرار مي‌ورزيدند تا حق را كتمان كنند چنانچه مي‌فرمايد: «افرادي كه به آن كتاب داديم پيامبر را مانند فرزندان خود مي‌شناسند و گروهي از آنان با اينكه مي‌دانند حق را مي‌پوشانند» (سوره بقره/36)

6- مشيت الهي بر آن تعلق گرفته است كه افرادي را كه خود در مسير هدايت الهي قرار داده‌اند با هدايت مجدد به راه حق برساند، ولي آنان كه گام در چنين مسيري ننهاده و آمادگي دريافت اين هدايت را در خود نشان نداده‌اند، قهراً بر ضلالت خود باقي مانده و خداوند آنان را گمراه مي‌سازد.

بنابراين مي‌توان گفت آيه ناظر به همان استدلال حكيمان است كه از طريق لزوم وجود قانون در اجتماع به بعثت پيامبران استدلال نموده‌اند و مقصود از رفع اختلاف و دفع اختلاف در شئون مختلف زندگي اجتماعي است كه جز با سر پنجه قانون عادلانه و اجراي آن حل نمي‌شود.

در آيات ديگري نيز اين حقيقت به گونه‌اي يادآوري شده است.

(تا درباره آنچه كه اختلاف نظر دارند به روشن‌گري بپردازند) (نحل/ 39)

و در آيه ديگري مي‌فرمايد: «آنگاه كه عيسي با بينات آمد، گفت: من با حكمت به سوي شما آمدم تا برخي از آنچه را كه شما در آن اختلاف داريد بيان كنم. پس تقوي پيشه كن و از دستوراتم اطاعت كنيد» (زخرف / 63)

امام رضا(ع) درباره لزوم شناخت پيامبران مي‌فرمايد: «چون در ميان مردم كسي كه مصالح بندگان را بشناسد وجود نداشت و خدا هم والاتر از آن است كه ديده شود، و مردم نيز توانايي ادراك خدا را به صورت حسي ندارند، چاره‌اي نبود جز اين كه رسولي اعزام كند تا امر و نهي خدا را به آنان ابلاغ نمايد و آنان را برآنچه كه ضامن منافع و دفع‌كننده زيانهاست آشنا سازد. زيرا در ميان مردم كسيكه اين نوع نيازمنديها را بشناسد وجود نداشت. اگر معرفت و شناسايي پيامبران و يا اطاعت آنان از نظر عقل واجب نباشد، آمدن پيامبر براي مردم نفعي نخواهد داشت و خلائي را پر نخواهد كرد بلكه برانگيخته شدن او كاري بيهوده و فاقد سود و صلاح است. و اين كار از ساحت خداوند حكيم كه آفرينش هر موجودي را به اتقان آفريده به دور است».

 

فصل خصومتها

گروهي از پيامبران علاوه بر تبليغ و تبيين احكام الهي موفق به تشكيل حكومت الهي نيز شدند و طبعاً هيچ حكومتي نمي‌تواند بي‌نياز از سه قوه و قدرت باشد:

1- قانون

2- مجريان قانون

3- داوران

تعبير آن از سه قوه همان تشكيل حكومت مي‌باشد.

قرآن مجيد از برخي از پيامبران نام برده است كه علاوه بر مقام والاي تبليغ احكام الهي، اختلافات مردم را در يك رشته از موضوعات، برطرف مي‌كردند البته اين اختلافات، اختلاف در حكم خدا نبود و متخاصمان اصل حكم پذيرفته ولي از حكم مربوط به مورد نزاع آگاه نبودند، وبه پيامبران مراجعه كرده و خواهان بيان حكم الهي در مورد نزاع بودند. و در حقيقت اين نيز يكي از انگيزه‌هاي بعثت پيامبران است. كه مي‌تواند شاخه‌اي از اصل كلي «برطرف كردن اختلافات» باشد. و اينك نمونه‌هايي از آيات قرآن در اين مورد. درباره داوود مي‌فرمايد:

«اي داوود! تو را در روي زمين خليفه خود قرار داديم پس در ميان مردم به حق داوري كن و از هوي و هوس پيروي نكن كه تو را از راه خدا گمراه مي‌سازد». (ص، 38/26)

و درآيه ديگري خداوند او را چنين توصيف مي‌كند: « خداوند به داوود ملك – حكومت جامع – و حكمت داد و از آنچه كه مي‌خواست به او آموخت». (بقره/251)

طبعاً كساني كه زمام رهبري اجتماع را در دست دارند، بايد داور مردم نيز باشند و اين كار را به طور مستقيم يا با تعيين و نصب حاكمان و داوران صالح انجام دهند.

و در برخي از آيات شيوه داوري بيان شده است و داوود و سليمان را چنين توصيف مي‌كند: «و كلا آتيناه حكماً و علماً» (و هريك از آن دو را داوري و دانش داديم) (انبياء /79)

تنها داوود و سليمان نبودند كه با داشتن مقام قضاوت داوري مي‌كردند، بلكه از برخي از آيات استفاده مي‌شود كه گروهي از فرزندان ابراهيم نيز داراي چنين مقامي بودند.

و درباره‌ي پيامبر اكرم(ص) كه خود از آل ابراهيم است، مي‌فرمايد: «و ان حكمت فاحكم بينهم بالقسط ان الله يحب المقسطين». (مائده/42).

(اگر در ميان آنان داوري كردي به عدل داوري كن، خدا دادگران را دوست دارد).

و در آيه ديگر مي‌فرمايد: «فاحكم بينهم بما انزل الله». (مائده/48)

از مجموع اين آيات نتيجه مي‌گيريم كه يكي از علل بعثت پيامبران، داوري در خصومتها و مرافعه‌ها و به عبارت ديگر رفع اختلاف در موضوعات بوده است، با اين تفاوت كه گاهي پيامبران براي تبيين احكامي كلي و رفع اختلاف در اين مورد مبعوث شده‌اند، و گاهي براي رفع اختلاف در موارد جزئي، يعني مرافعه‌ها و منازعات در موضوعات، و سرانجام هر دو نوع اختلاف دو روي يك سكه‌اند كه بعثت پيامبران را به دنبال داشته است.

 

اجراي قسط در جامعه بشري

در برخي از آيات انگيزه بعثت پيامبران و فرو فرستادن كتاب‌هاي آسماني تحقيق قسط در ميان مردم بيان شده است چنانكه مي‌فرمايد:

«لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليوم الناس بالقسط و انزلنا الحديد فيه بأس شديد و منافع للناس». (حديد/ 25)

(ما پيامبران خود را با دلايل روشن اعزام كرديم. و با آنان كتاب و ميزان فرو فرستاديم تا مردم قائم به قسط گردند و آهن را فرو فرستاديم و در آن قدرتي سخت و سودهايي براي مردم است.)

جمله «ليوم الناس بالقسط» علت فرستادن پيامبران و نازل نمودن كتب آسماني است كه در آغاز آيه وارد شده است. گويي بسط و گسترش قسط در جامعه يكي از هداف اعزام پيامبران و انزال كتب آسماني مي‌باشد. و عجيب اينكه پس از نزول كتب و ميزان، نزول حديد و آهن را يادآور شده و از قدرت عجيب آن سخن مي‌گويد و شايد نكته ارتباط اين است كه در اجراي قسط بايد از دو راه وارد شد: يكي راه تعليم و تبليغ كه براي پاكدلان كارساز است و ديگري راه قدرت و زور درباره گروهي كه به منطق گردن ننهاده و سركشي كنند.

در اين آيه اجراي قسط و قيام به عدالت هدف مجموع پيامبران معرفي شده است، ولي در برخي از آيات افراد معيني از پيامبران صريحاً مردم را به قسط دعوت كردند، چنانكه از شعيب نقل مي‌كند كه وي پس از دعوت به يكتا‌پرستي مسأله قسط را مطرح مي‌كرد چنان كه مي‌فرمايد: «اي مردم! خدا را پرستش كنيد براي شما جز او خدايي نيست. دلايل روشن‌كننده‌اي به سوي شما آمده است، وكيل و ترازو را كاملاً رعايت نماييد، در مقام داد و ستد كم فروشي نكنيد و در روي زمين پس از برقراري صلح فساد ننماييد». (اعراف/85)

آنچه در اينجا مي‌توان گفت اين است كه تحقيق قسط در جامعه در گرو سه عامل است:

1- يكي اينكه قانوني باشد كه مرزهاي قسط و عدل و غير آن‌را روشن سازد، تا در پرتو آن قانون، حق و عدل را بازشناسند.

2- ديگري مجري عادل كه متن قانون را در جامعه پياده كند.

3- قاضي عادل و دادگر كه، در جايگاه قضاوت، به قسط داوري كند و در حقيقت پيامبران گاهي در مسند قضاوت و در قلمرو اجراء اختلاف موجود را رفع مي‌كردند و گاهي با دستورات خود از بروز اختلاف پيشگيري مي‌نمودند. و در آيات مربوط به قسط هدف، پيشگيري از اختلافات در همه شؤون زندگي است.

در انتها باید گفت جدای از این مطالب عقلی ، بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله نه تنها لازم بوده ، بلکه لازمه آفرینش ، آفریده شدن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بوده است ، یعنی هنگامی که خداوند قصد آفرینش بشر کرد ، ابتدائا پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و اهلبیت پاکش را آفرید و بعد بشر و حضرت آدم ابوالبشر را خلق نمود به طوری که خداوند می فرماید خطاب به رسول مکرم اسلام : لولاک لولاک لما خلقت الأفلاک و لولا علی لما خلقتک و لولا فاطمة لما خلقتکما . پس انگیزه آفرینش ، خلقت پیغمبر صلی الله علیه و آله است چه برسد به بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله ، پس وجود و علت خلقت همه ما ، آفریده شدن پیامبر صلی الله علیه و آله توسط خداست .

 

<p class="MsoNormal" style="line-height: 150


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








ارسال توسط س.ع.م